هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند در دستانشان عزت یک مرد ، یکمرد واقعی لمس می شود. اهل ناموسبازی نیستند! می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ...
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص میدهد،نابند...آری،هنوزهم هستند!
بکرند!کمیاب اند! پاک اند! نادرند...
هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود / هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! اما هستند..
پس زندگی میکنیم...حتی اگر بهترين هايم را از دست بدهم!!! چون اين زندگی کردن است که بهترين های ديگررا برايم ميسازد بگذار هر چه از دست ميرود برود....!!!! من آن را ميخواهم که به التماس آلوده نباشد حتی زندگی را...
و خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید آری ، خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید نه از سر او ، تا فرمانروای او باشد نه از پای او ، تا لگد کوب امیال او گردد بلکه از پهلوی او ، تا برابر با او باشد و از زیر بازوی او ، تا مورد حمایت او باشد از نزدیکترین نقطه به قلب او تا معشوق و محبوب او باشد ...
دوستت دارم به آن اندازه اي که عاشقم ، عاشق يک عاشق واقعي ، عاشق تو عاشقي که براي رسيدن به تو لحظه شماري ميکند ،به عشق اين لحظه هاي انتظار دوستت دارم به اندازه تمام لحظه هاي زندگي ام تا آخر عمرم عاشقم ، به عشق اينکه تو را تا آخرين نفس دارم ، دوستت دارم به عشق اينکه گاهي با تو و گهگاهي به ياد تو در زير باران قدم ميزنم عاشق بارانم به عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره هاي باران دوستت دارم به عشق تو به آسمان پر ستاره خيره ميشوم ،به اندازه تمام ستاره هاي آسمان دوستت دارم به عشق ديدن تو بي قرارم ، تا تو را دارم هيچ غمي جز غم دلتنگي ات در دل ندارم، به اندازه تمام لحظه هاي بيقراري و دلتنگي دوستت دارم من که عاشق چشمهايت هستم ، عاشق گرفتن دستهاي مهربانت هستم ، به عشق نگاه به آن چشمهاي زيبايت دوستت دارم لحظه هاي عاشقي با تو چقدر شيرين است ، آنگاه که با تو هستم يک لحظه تنها ماندن نفسگير است. به شيريني لحظه هاي عاشقي دوستت دارم...
سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید
و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد،
تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه... می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...
اونوقت برای خواهرم شیر خشک میخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت...
اونوقت قول داده برای من هم یه دفتر بخره
که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا... و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد.....
اقایی متعصب سوار تاکسی میشه، به راننده میگه: این رادیو را خاموش کن، چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است، در زمان پیغمبر رادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است. راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه میگه: در زمان پیغمبر تاکسی نبود، شما بفرمایید پایین منـتظر شتر بشید!!!
يک بار بگويي مرا دوست داري ، نميتواني در قلبم بماني ، با آن نگاه عاشقانه ات مرا اسير نکن ، با آن حرفهاي عاشقانه ات مرا وابسته خودت نکن. مرا در آغوش خودت نگير ،که اين احساس تضميني براي ماندن نيست ، تو ميگويي قلبم را به تو ميدهم و مرا ميبوسي ، اما بوسيدن قول ماندن نيست. با اين احساسات مرا درگير خودت نکن که عشق بازيچه دست احساساتمان نيست. آسان است دلبستن ، ولي سخت است دلدادگي ، تو برايم پروانه نباش که سوختن شمع ، هميشگي نيست. مثل ابر بهار نباش که بارانت نميشوم ، مثل ستاره نباش که آسمانت نميشوم. دست در دستان من نگذار که دستها روزي رها ميشوند ، پا به پاي من در جاده ها نيا که همسفران روزي رفيق نيمه راه ميشوند...
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی ( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی (انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)
پس کجا می روی؟ (تکویر 26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
و آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشد به یاد من باش که همواره به یادت هستم (بقره 152)
گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از آسمان به زمین بیاید اشک هایم را پاک کند، دستم را بگیرد و بگوید: اینجا آدمها اذیتت میکنند... بــیـــا بــــــریـــــــم
این مردایی که همیشه ته ریش دارن...
اینایی که هیچوقت موهاشون بلند نیست...
اینایی که صداشون مردونست...
اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یه ساعت دستات بو عطرشونو میده...
همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوست دارم.
اینایی که وقتی ازت دلخورن باهات حرف نمیزنن ودوست داری محکم بغلشون کنی...
اینایی که شبا موقع شب به خیر گفتن میگن مال خودمی...
اینایی که بددهن نیستن وقتی فحش ازت میشنون میگن بی ادب...
اینایی که دستاشونو با دوتا دستت باید بگیری...
همونایی که وقتی عصبانی میشی و داد میزنی بغلت میکنن و میگن باهم حلش میکنیم...
اینا خیلی دوست داشتنین
قدرشون رو بدونیـــــد....
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آناهید،الهه آب
ها و
آدرس
anahid.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.